بعد از یک خواب شبانه در اتاقی که با یک شوفاژ برقی گرم شده بود و دستشویی و حمام هم داشت.
صبح روز دوم با حالی خوش و رفع خستگی، بیدار شدیم.
کلی از در و دیوار عکس گرفتیم، تازه فهمیدیم که این متل در یک پارک جنگلی قرار دارد، خیلی جای زیبایی بود. و سه ماه بعد زیباتر هم می شد.
مسؤول متل "فرهام" نام داشت، جوان باحال و مؤدبی بود، صبح وقتی دید که بیدار شده ام در محوطه مشغول گشت و عکس گرفتن هستم، جلو آمد و ضمن خوش و بش، از رضایت من از اتاق و راحتی آن پرسید.
از او تشکر کردم و گفتم صبحانه چی داری؟ گفت: هیچی!
گفتم: قهوه داری؟ گفت: بله!
گفتم: تا من ساک هایمان را داخل ماشین میگذارم، لطفا 2 تا قهوه برایمان بیاور تا کمی گرم شویم.
قبول کرد و رفت تا قهوه را آماده کند.
قهوه را خوردیم و با خداحافظی از فرهام، مسیر را ادامه دادیم. ساعت 10.30
هنوز تا ایروان 200 کیلومتر مانده است. اما هوا خوب شده بود و مسیر هم هموارتر بود.
45 کیلومتر بعد، شهر وایک بود و شهر بعدی هم یغگنادزور، دیگر به دشت رسیده بودیم، شهر آرارات را هم رد کردیم و از نزدیکی شهر آرتاشات، مقداری سیب خریدیم. 2 کیلو 500 درام، این منطقه دارای باغهای سیب فراوان و تاکستانهایش هم زیاد است. کنار جاده لواشک و میوه خشک، شراب سیب و انگور، کدو تنبل ، گردو، بامیه در دکه یا به صورت بساطی فروخته می شد.
از حدود 100 کیلومتری ایروان، اسفالت جاده خوب شد و از 60 کیلومتری هم جاده به صورت یک طرفه و سه بانده شد.
ساعت 13.30 به ایروان رسیدیم.
در قسمت جنوبی شهر فعالیتهای ساخت و ساز در دست انجام است و مسیرهای تردد خیلی باریک و مشکل ساز، تقریبا نیم ساعت طول کشید تا اتفاقی هتل را پیدا کردیم و ماشین را کنار دیوار هتل پارک.
پس از گرفتن اتاق در طبقه ششم، و کمی استراحت برای گشت داخل شهر و آشنا شدن با محیط، ساعت 5 بعدازظهر از هتل خارج شدیم و به آژانسی که از طریق آن هتل را رزرو کرده بودم رفتیم.
سیم کارت Beeline و نقشه و کتابچه راهنمای شهر را گرفتم. پس از فعال سازی سیمکارت متوجه شدم، 150 درام شارژ دارد و به همین خاطر یک شارژ 1000 درامی از یک دکه سر راه خریدم.
به خاطر سرمای هوا و اینکه لباس گرم نپوشیده بودیم، به هتل مراجعت کردیم و به استراحت و تنظیم برنامه فردا پرداختیم. لوازم برقی را شارژ کردیم تا روز بعد مشکلی نداشته باشیم.