گشت و گذار

گشت و گذار

ایرانگردی و جهانگردی
گشت و گذار

گشت و گذار

ایرانگردی و جهانگردی

حیدرآباد

حیدرآباد:

بعداز دیدن بمبئی و دهلی، آگرا و جیپور، و چند شهر دیگر، دیدن حیدراباد واقعا لذت دارد. شهری تمیز، سرسبز با هوای خوش، این شهر که بانیان آن شیعیان ایرانی بودند و تا قبل از جنگ دوم جهانی هم حکومت پادشاهی بود. هنوز هم رنگ و بوی ایرانی دارد. این شهر را اصفهان کوچک لقب داده اند. بسیاری از ساختمانها و مراکز اداری مثل اصفهان قدیم در یک میدان بزرگ و با معماری ایرانی – هندی ساخته شده است.

این شهر یک دریاچه بزرگ بنام حسین دارد و در سالهای اخیر که ژاپنیها برای ساختن قطار شهری و پلها به این منطقه آمده اند، یک مجسمه  بودا را داخل دریاچه نصب کرده اند.

هرچند که با ورود بت پرستان به این شهر، چهره آن کثیف و نظافت آن هم دارد از بین میرود، ولی هنوز هم تمیز تر از دیگر نقاط هند است.

یک پل هوایی به طول 12 کیلومتر در اینجا ساخته شده است که مسیر فرودگاه را سرعت بخشیده ، فرودگاه آن حدود 17 کیلومتر از شهر دور است. فروشگاههای بزرگ و مجتمع های تجاری فراوانی در این شهر ساخته شده است.

هتل های بزرگ و مجهزی وجود دارد. رستورانها و غذاخوریهای بزرگ و کوچک در تمامی شهر به چشم میخورد. که اکثر آنها یا ایرانی هستند و یا صاحب اصلی آن ایرانی است.

بعد از گشت داخل شهر به رستوران پارادایس که بزرگترین رستوران هند است رفتیم. یک ساختمان 4 طبقه که قبلا هتل بوده و الان به رستوران تغییر کاربری داده است. حدود 2000 نفر به صورت نشسته از ساعت 11 صبح تا 11 شب و روزانه 15000 نفر به صورت سرپایی از ساعت 5 صبح تا 11 شب درحال غذا خوردن هستند.

یک سیستم عجیب و دقیق تمامی کارها را نظارت میکند. انصافا غذای خوبی هم دارد. تمامی سفارتهای هند و کنسولگریهای مستقر در حیدرآباد، مراسم رسمی و... در این رستوران برگزار میشود.

پس از اینکه غذا را خوردیم، میخواستیم حساب کنیم که سرگارسن با احترام آمد و گفت: من اجازه ندارم صورتحساب بدهم.!!

گفتیم: چرا؟ گفت صاحب میآید و خودش به شما میگوید!

پس از چند دقیقه آقای علی ه  صاحب رستوران آمد و سر میز ما نشست، خیلی چاق شدیم، چون اطراف ما همگی از کارکنان سیاسی سفارتهای مختلف و مهمان ویژه آنها بودند.

از دیدن قیافه های متعجب و فک های آویزان آنها خیلی حال کردم، چون تا چند دقیقه قبل نامردا تا فهمیدند ایرانی هستیم، دماغهایشان را بالا گرفته بودند.

حدود 5 ساعت از همه جا صحبت کردیم. بنده هم که اطلاعات رجالی و نسبی خوبی دارم تا فهمیدم یزدی است شروع به آشنایی دادن و ... کردم و بالاخره با این آقا فامیل هم شدیم!! وقتی به خودمان آمدیم، دیدیم همه رفته اند و فقط ما ماندیم.

از صاحب رستوران تشکر کرده و به ادامه گشت داخل شهر پرداختیم. آنقدر غذا خورده ام که باید حتما چند ساعت پیاده روی کنم. وضع بدی داشتم از بوی غذا دیگر حالم بهم میخورد. اینجا خیلی غذاهای متنوعی دارد و مخصوصا غذاهای حیدرآباد  در هند معروف است.

به یک مال بزرگ به نام سیتی سنتر سری زدم و نگاهی به طبقات مختلف آن انداختم. یک مال دیگر که مخصوص لوازم صوت و تصویری و کامپیوتر بود هم رفتم. قیمتها تقریبا مثل ایران است. اینجا خدمات بهتر است وگرنه قیمتها زیاد فرقی ندارد.

حدود ساعت 9 بعداز ظهر بود که به محل اسکان رسیدم. با صاحب خانه کمی صحبت کردیم و کمی هم اینترنت و فیس بوک، و بعد هم خوابیدم، جه خوابی!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.