-
آمستردام، روز سوم
شنبه 16 دیماه سال 1396 23:43
ساعت ۷ بیدار شدیم و پس از صبحانه ساعت ۸.۳۰ برای دیدار از منطقه Plantage با تراموا خط ۱۴ از جلو هتل حرکت کردیم. در ایستگاه Wertheim park پیاده شدیم و حدود ۵۰۰ متر به سمت موزه هرمیتاژ پیاده روی کردیم. این موزه در یک زمین ۱.۵ هکتاری کنار رود آمستل ساخته شده که حدود ۵۰۰۰ مترمربع زیر بنای ساختمان است و بقیه به صورت باغ و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 دیماه سال 1396 19:49
ساختمان پشت سرمان مربوط به امور فرهنگی یهودیان است! یکی مشغول نقشه خوانی کتبی، یکی مشغول نقشه خوانی مجازی! بالاخره توانستم یک عکس تقریبا درست به مطالب بچسبانم. مبارکم باشد!
-
آمستردام، روز دوم
شنبه 16 دیماه سال 1396 07:00
امروز ساعت ۸ بیدار شدیم. حدود ۸.۳۰ برای خوردن صبحانه به رستوران هتل رفتیم. مواد خوراکی برای صبحانه چند دسته بود: ۱) کره، پنیر، مربا، عسل ۲) کرن فلکس و شیر ۳) کالباس، تخم مرغ، پنیر پرچرب ۴) آب میوه، شیر گرم، قهوه، آب جوش + چای کیسه ای با طعم های مختلف ۵) میوه = سیب ترش، سیب سرخ ۶) دو نوع نان سفید و سبوس دار با آب میوه...
-
عکس فرودگاه
جمعه 15 دیماه سال 1396 23:30
-
توضیح و ادامه مطالب
جمعه 15 دیماه سال 1396 08:17
با سلام مجدد. تا اینجای سال ، سال پر مسافرتی داشتم. برای اینکه مطالب سفر آخری به اروپا را فراموش نکنم. اول این سفرنامه را می نویسم تا بعد نوبت به سفر به آسیای جنوب شرقی شود. از نحوه ویزا گرفتن که بگذریم... لازم بود برای شروع سفر، ابتدا به کشور هلند وارد شوم. به دلیل نبود مرز مشترک با این کشور، دیگر مانند سفرهای قبلی...
-
با عرض شرمندگی....
جمعه 3 شهریورماه سال 1396 10:39
با سلام مجدد، گاهی آدم فراموشکار می شود. یعنی چی؟ یعنی اینکه کلی زحمت میکشد و مطلب را به موقع می نویسد، ولی فراموش می کند که از بخش چرکنویس به قسمت انتشار وارد کند! این یعنی همان کاری که من کرده ام و چند یادداشتی که در گرجستان و سفر داخلی آن داشتم را فقط در چرکنویس ذخیره کرده ام. البته یک خوبی داشت و آن این که، دوباره...
-
عکسهای ایروان
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1395 07:36
پارک جنگلی وایک در مسیر ایروان باغهای سیب در مسیر وایک به آرارات هتل کنگره در ایروان دانشکده هنر ایروان
-
گرجستان، تفلیس
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1395 22:56
امروز بدون برنامه ریزی قبلی و به نوعی گیج آماده شدیم تا بعد از صبحانه به گشت شهری برویم . هنوز شهر را نمی شناسم، از طرفی هتل هم نقشه خوبی از شهر نداشت، یعنی نام خیابانها هنگام چاپ با هم قاطی شده بود و اسامی انگلیسی روی اسامی گرجی چاپ شده بود و نمیتوانستیم نام خیابانها و اماکن دیدنی را درست بخوانیم . اما یک صبحانه...
-
روز ششم سفر: آغاز سال جدید و خروج از ایروان
سهشنبه 3 فروردینماه سال 1395 00:35
عید شما مبارک امروز پس از تحویل سال، برای صرف صبحانه به رستوران رفتیم، همه مسافران ایرانی آمده بودند و کلی شلوغ بود. در این شلوغی یکی از بچه های قدیمی و شاگردان سالهای دور را دیدم که موجب خوشحالی ام شد. برای جمع کردن اسباب ها و تخلیه اتاق اقدام کردیم و حدود ساعت 11 از هتل خارج شدیم و مسیر سوان و دلیجان را برای رفتن به...
-
روز پنجم سفر: گشت داخل شهری ایروان
شنبه 29 اسفندماه سال 1394 23:57
امروز بعد از صبحانه، حدود ساعت 10.30 تصمیم گرفتیم به خبایان گردی بپردازیم. مسیر بخش مرکزی شهر و خیابانهایی که نرفته بودیم را انتخاب کردیم. روز شنبه است و کارهای اینجا نیمه وقت. پس اول به دفتر آژانس تاتو که در خیابان نعلبندیان است رفتم، چون قبلا در مورد رزرو جا در تفلیس با آنها هماهنگ کرده بودم و باید رسید رزرو جا را...
-
روز چهارم سفر: سفر یک روزه به اطراف ایروان
جمعه 28 اسفندماه سال 1394 22:30
امروز پس خوردن صبحانه ای مفصل ! حدود ساعت 11 از سمت شرق ایروان به طرف گارنی و گغارد حرکت کردیم. مسیر مثل روز اول پر از دست انداز و چاله و چوله بود. حدود 60 کیلومتر مسافت را در 1.5 ساعت طی کردیم. دلیل آن هم خرابی مسیر و محدودیت سرعت بود. ساعت 12.30 به گغارد رسیدیم. یک مجموعه کلیسایی شامل 5 کلیسا، محراب و سالن 4 کلیسا...
-
روز سوم سفر: شهر ایروان
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1394 17:02
امروز ساعت 9 پس از خوردن یک صبحانه مفصل، برای گشت داخل شهر آماده شدیم و حرکت کردیم. تمام منطقه مرکزی شهر ایروان را پیاده گشتیم. از نقاط دیدنی مانند مسجمه مادر، یادبود شهدای ارامنه، کاسکاد، سالن اپرا دیدن کردیم. هزار پله (کاسکاد) فقط 552 پله دارد! شاید رفت و برگشت را حساب کرده اند! در قسمت بیرونی کاسکاد، دو ردیف پله در...
-
روز دوم سفر
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1394 16:41
بعد از یک خواب شبانه در اتاقی که با یک شوفاژ برقی گرم شده بود و دستشویی و حمام هم داشت. صبح روز دوم با حالی خوش و رفع خستگی، بیدار شدیم. کلی از در و دیوار عکس گرفتیم، تازه فهمیدیم که این متل در یک پارک جنگلی قرار دارد، خیلی جای زیبایی بود. و سه ماه بعد زیباتر هم می شد. مسؤول متل "فرهام" نام داشت، جوان باحال...
-
سفر به ارمنستان
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1394 20:51
با سلام، ساعت 10 صبح به بازار جلفا رفتیم و مقداری ارز (درام ارمنستان) خریدیم، قیمت درام روز 25 اسفند 73 ریال بود. ساعت 12 پس از طی مسیر جلفا به نوردوز، به محل گمرک رسیدیم و پس از حدود نیم ساعت کارهای خروجی تمام شد و به نقطه صفر مرزی رفتیم. مشکل از اینجا شروع شد... برای صدور ویزا و اجازه ورود افراد به ظاهر مشکلی نبود....
-
جمع بندی سفر هند با حوصله و بدون عجله
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 17:51
به نام خدا / بازمیگردیم ما ای دوستان / سوی مرغ و تاجر و هندوستان / سوالی از ابتدای سفر، زمانی که وارد هند شدم و وضع آنجا را دیدم، برایم مطرح شده بود؛ و این سوال برای هر مسافر تازه واردی که شناخت کمی از هند، تاریخ و نظام طبقاتی داشته و از نفوذ برهمنان هندو در امور اجتماعی بی خبر باشد، مطرح است که: با وجود ساختمانهای...
-
سفرها و پاسخ بعضی دوستان
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 01:47
یا حافظ! زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت / صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی سلام هر دفعه از سفر برمیگردم، تصمیم دارم که یک مطلب مرتب، تر و تمیز آماده کنم و برای دوستانم توی صفحه بگذارم. اما نمیشود! البته دلیل هم دارد، شاید یکی از دلایل اصلی مصداق این ضرب المثل باشد: وقتی چهچه مستونت بود، یاد زمستونت بود؟...
-
جمع بندی اولیه
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 20:31
اگر قسمت قبلی را با تاخیر نوشتم، به دلیل همراه داشتن یک محموله جنگلی بود و سعی میکردم به صورت آرام و مخفیانه و بدور از هیاهو و تبلیغات آن را با خود بیاورم! اما جمع بندی اولیه از سفر: 1- برای مسافرت به هند بدون استفاده از خدمات تور و... بهتر است در گروه 2 یا 4 نفره عازم شوید تا ضمن صرفه جویی در هزینه ها، خستگی هایتان...
-
یاداداشت برگشت از هند
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 18:43
با عرض پوزش از تاخیر چند روزه، یادداشت آخری را برایتان ثبت میکنم. توضیحات جنگلی: هنگام مراجعت از جنگل، بالاخره رهآورد سفر هند را یافتم! یک حیوان زبان بسته علف خوار که توسط یکی دیگر زخمی و بالاخره حلال گشت، شاخ و جمجمه اش به من رسید. با یک بدبختی و حفاظت خاص توانستم این محموله با ارزش برای خودم و شاید مسخره برای دیگران...
-
سفر ب جنگل و شهرک اوتی
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 10:39
امروز صبح ساعت 7 بیدار شدم و پس از یک دوش آب سرد و کمی پیاده روی در هوای خوب میسور، یک صبحانه مشتی و باحال هم خوردم و به هتل برگشتم. هنوز یک ساعت تا قرارمان برای رفتن به جنگل و شهر اوتی فرصت داشتم. کمی استراحت اجباری کردم، چون اینجا همه ساعت 10 شروع به کار رسمی میکنند و تا 10 صبح هیچ خبری نیست جز رفتن بچه ها به مدرسه....
-
به سوی میسور
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 12:27
سفر میسور ساعت 7 صبح راه افتادم و به سوی ترمینال اتوبوسهای بنگلور رفتم. ساعت 7:30 به ترمینال رسیدم. نگاهی به اطراف انداختم، چشمم به یک مقبره اسلامی افتاد. دیدم هنوز وقت دارم، سری به آنجا زدم، مقبره صادق علی شاه حسینی بود. دور تا دور بالای دیوار آن را با آیات قرآن، صلوات بر محمد(ص) و اشعاری در مدح حضرت علی و پنج تن آل...
-
بنگلور ۳
جمعه 1 مهرماه سال 1390 18:50
تو این دو روز اینقدر پیاده روی کردم که پاهام درد گرفته. امروز نصف روز استراحت مطلق کردم و دیگه دنبال فضولی هام افتادم. بنگلور دارای: ۱۸ تا کلیسا شامل تمام مذاهب مسیحی ۳ مسجد بزرگ ۳۷ معبد بت پرستان در مذاهب مختلف. است و ۴ روزنامه معتبر با تیراژ زیاد است که اسامی آنها دکن هرالد، دینا تانتی، ایندیا اکسپرس، د هندو. ۱۰...
-
بنگلور ۲
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 21:07
امروز ساعت 10 همراه همسر برادرم به بازار رفتیم. آخر او متخصص خرید است و بنده هم بی دست و پا، اصلا خرید بلد نیستم. گفتم یک نفر باهام باشه تا بتونم چیزی انتخاب کنم. یک منطقه در بافت مرکزی بنگلور هست که مثل بندر گناوه میمونه، با این تفاوت که اونجا ساختمانها یک یا دو طبقه است و اینجا چندین طبقه. کلی مغازه و مال و ... وجود...
-
یادآوری حیدرآباد در بنگلور
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 22:28
توضیح حاشیه ای: قیمت بنزین حدود ۵۰ روپی و گاز سی ان جی هم حدود ۴۵ روپی. البته ماشینهای اینا سه چرخه و دو چرخه است. اتومبیلهای شخصی کمتر دیده میشه. وسایل نقلیه عمومی خیلی زیاد و فراوان است. از بالیوود بهتر، شهرک سینمایی حیدرآباد بود. هم مدرن، هم دیدنی! البته چون حالت شخصی دارد و باید مجوز میداشتیم، نتوانستیم داخل شهرک...
-
بنگلور
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 22:16
بنگلور: امروز ساعت 8 صبح، صبحانه خوردم و با عزمی جزم، عازم بنگلور گردی شدم. یک نقشه، یک جفت کفش خوب، یک شیشه آب و یک کیف تمام وسایل همراهم بود. یک ساعت اول را بی هدف که نه، اما از مسیر غیر معمول شروع به حرکت کردم. بعد از نیم ساعت به سلامتی گم شدم. اما به روی مبارک نیاوردم و با عکس گرفتن از جاهای دیدنی و خیابانهای...
-
توضیج
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 15:13
لیدی اند جنتلمن با عرض پوزش ، من با این همه ادعا هنوز یاد ندارم چطوری توی این بلاگ عکس بذارم. چند بار سعی کرده ام ولی نشده!! پس باید ببخشید. البته کلی عکس گرفته ام ولی خوب... به همین دلیل سعی میکنم مقداری توضیحات را بیشتر کنم تا شاید جبران نبود عکس بشود. بهر حال، ساری!!
-
حیدرآباد روز اخر و حرکت به بنگلور
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 14:53
امروز یک سری به موزه سالار جنگ حیدرآباد زدم و عجب جایی است، یک ایرانی که علاقه مند به آثار عتیقه بوده و سمت وزیر اعظم را هم داشته ولی به خاطر عشقش به جمع آوری اشیائ قدیمی از وزارت انصراف داده و به نقاط مختلف دنیا سفر میکند و به جمع آوری اشیا و لوازم قدیمی میپردازد. سالار جنگ پس از سال 1948 تمامی اموال خودش را به دولت...
-
حیدرآباد ۲
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 00:02
امروز ساعت 11 از خانه خارج شدیم و به همراه حیدر و مالک روانه داخل شهر و آثار دیدنی آن شدم. از بافت قدیمی حیدرآباد شروع کردیم. این قسمت از شهر و تمامی آثار باستانی آن مربوط به دوران قطب شاهیان از پادشاهان شیعه هند است که تقریبا معاصر با صفویه هستند این حکومت تا 1948 در این بخش از کشور حاکم بوده است و حتی در سازمان ملل...
-
حیدرآباد
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 23:05
حیدرآباد: بعداز دیدن بمبئی و دهلی، آگرا و جیپور، و چند شهر دیگر، دیدن حیدراباد واقعا لذت دارد. شهری تمیز، سرسبز با هوای خوش، این شهر که بانیان آن شیعیان ایرانی بودند و تا قبل از جنگ دوم جهانی هم حکومت پادشاهی بود. هنوز هم رنگ و بوی ایرانی دارد. این شهر را اصفهان کوچک لقب داده اند. بسیاری از ساختمانها و مراکز اداری مثل...
-
دهلی - جیپور - آگرا
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 15:20
به دلیل زیادی مکانهای موحود در دهلی و فشردگی برنامه ها نتوانستم روز به روز برایتان بنویسم: از بمبئی به دهلی نو با قطار سریع السیر دارای چند ایستگاه است که اسامی آن: اندهری، بوری والی، واپی، وال ساد، صورت ، باروج، وادودارا ، راتلام،تاگ دا، کوتا، ساوای مادوپور، ماتورا، نظام الدین و دهلی است. صورت: مرکز اصلی تراش الماس...
-
روز سوم و خروج از بمبئی
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 01:43
روز سوم بمبئی: امروز بعد از نماز صبح دیگر نخوابیدم و به جمع آوری وسایل و بستن چمدان پرداختم چون ساعت 4:30 بعدازظهر باید با قطار به دهلی برویم. ساعت 6 به همراه آقای رحیمی به پیاده روی صبحگاهی رفتیم، حدود ساعت 8 هم برگشتیم. در بین راه یکی از هندیهای پیرو بت شیوا به دنبال ما راه افتاد و با صدای ضغیف مواد مخدر تعارف...