گشت و گذار

گشت و گذار

ایرانگردی و جهانگردی
گشت و گذار

گشت و گذار

ایرانگردی و جهانگردی

ادامه استامبول و سفر به جزایر پرنس

توضیح اولیه: کامپیوتر درست شد ولی ۲۰ لیر خرج برداشت! قابل توجه حمیدآقا که بعضی از دوستان برای دادن ۱۰۰۰۰ تومان پول سرویس دستگاه، زورشان میاید بدهند!!! 

اینجا هم وضع ما شبیه همان قیر و قیف شده!! دستگاه خراب است، وایرلس عالی. دستگاه درست شد، وایرلس کل منطقه بهم ریخته! از امروز کلی توریست اروپایی ریختند تو استامبول و قسمت قدیمی آن. از اسپانیا، ایتالیا، رومانی، بلغار و خیلی هم از آلمان! 

دقیقا همان زبانهایی که بلد نیستم باهاشون حرف بزنم. 

اما دوستان هندی و فرانسوی و انگلیسی رو حفظ کردم و یک رفیق اسپانیایی اهل باسک هم پیدا کردم که به زبان انگلیسی مسلط بود و بنده در برابرش کم آوردم. 

 

اما ادامه مطلب:  

 

۳- استامبول از نظر فرهنگی:‌ 

 

الف) رفتارهای اجتماعی مثبت:‌ 

 

۱- خونگرم و با محبت که با ادب و احترام همراه است. به توریست احترام میگذارند و اگر از آنها کمک بخواهی راهنمایت میکنند. 

۲- مغازه دار ها در کمال احترام و حوصله با شما رفتار میکنند و تا حالا یک نفر که با عصبانیت یا اخم با من حرف بزند. ندیده ام. 

۳- در عین حال که عقاید مختلفی دارند ولی به حریم شخصی و اعتقادی شما تعرض نمیکنند  و احترام میگذارند. من هم اول اینجوری نبودم ولی کم کم دارم عادت میکنم که عقیده هر کس برایش محترم است و هیچکس را توی گور دیگری نمیگذارند! 

۴- از رفتارهای مردم،  گفته معروف حاتم طایی یا ابوسعید یادم آمد که:‌ [هرکس آمد نانش دهید و از دینش نپرسید!] اینجا نه به طور کامل ولی زیاد این رفتار دیده میشود. بدون اینکه بپرسند چه مذهبی داری، به افطار دعوتت میکنند و یا اگر بفهمند مسافری برایت امکانات خوراک را آماده میسازند. 

۵- قوانین راهنمایی و رانندگی را تمام وسایل نقلیه رعایت میکنند و به پیاده عجیب توجهی دارند، هرچند که پیاده ها اصلا اینطور نیستند!! 

۶- امنیت اجتماعی خوبی حاکم است - و علی رغم گفته ها و راهنماییهای قبلی که در مغز بنده فرو رفته بود - هیچ مشکلی در روز و شب وجود ندارد. مثلا دیشب ساعت ۲ صبح از کافی نت خارج شدم و از مسیری باید عبور میکردم که روزه داران روز، در شب مشغول سرگرمی قمار و نوشیدن و بازی کردن بودند و تعداد زیادی هم جوان به صورت گروهی و یا دو نفره! با هم سرگرم. ولی کسی چپ نگاه نکرد و بعد هم متوجه شدم من که هیچ، زنان و دختران ترک و غیر ترک با وضعیت خاص که شرایط آب و هوایی ایجاب میکند هم در رفت و آمد هستند و باخیال راحت به تردد میپردازند. 

۷- کنترل پلیس غیر محسوس و تقریبا دقیق است. خیلی از نیروهای پلیس با لباس معمولی و شخصی در محلات حرکت میکنند و مردم هم آنها را میشناسند و اگر اتفاقی بیافتد به آنها مراجعه میکنند. برای نمونه، دیشب در یکی از خیابانهای باریک این منطقه یک ماشین جمع آوری بازیافت از کنار یک ماشین رنو ون درحال عبور بود که لولای درش به آن برخورد کرد. شاید یک دقیقه طول نکشید که پلیس حاضر شد و با بیسیم به قسمت مربوطه اطلاع داد. 

۸- تمام حیوانات در اینجا آزاد هستند! سگها در کنار گربه ها و گربه ها در کنار کبوتران. عجیب است که به هم حمله نمیکنند. (نمونه ای از دوره آخر الزمان!) تمام سگهای داخل منطقه دارای علامت مشخصه روی گوش راست خود هستند و اگر سگی این علامت را نداشته باشد فورا دستگیر شده و به محل خاص برده میشود. بنابر گفته مدیر هتل و چند تن از مغازه دارها،‌ هیچیک از سگهای منطقه تا نخواهید به شما نزدیک نمیشود! عجیب است! کاش بعضی از جوانان ما را هم تربیت میکردند تا با دیدن خانمهای باحجاب و متین، فکر متلک و تعرض را به خود راه ندهند. 

۹- ماه رمضان در اینجا به عنوان عید رمضان یاد میشود و در بنر های تبلیغاتی با عنوان عید رمضان مبارک از آن یاد شده است و در تمام مراکز تفریحی، تجاری و اداری زده شده. 

  

ب) عادات منفی و بعضا غیر موجه برای ما: 

۱- رعایت نظافت عمومی در پارکها خیلی ضعیف است و ترکها مثل بعضی از ما ها اصلا سطل زباله را نمیشناسند!!

۲- رفاقت های اینترنتی هم که الی ماشاالله، خیلی از پسران اینجا، یک دوست دختر غیر ترک دارند. این هم به خاطر فضولی من و پرسش از آنها بود. اما جالب تر، پاسخ همراه با ادب آنها بود. چون فکر میکردم الان با یک برخورد تند مواجه خواهم شد. اما اینطور نشد. 

یکی از خصوصیات پیاده روی و دقت در رفتارهای مردم همین است که صحبتهای دیگران را در حرکت بخوبی میشنوی!! اما وقتی این گفتگوهای دونفره را با سخنان جوانان - بی توجه - ایرانی مقایسه میکنم. نزدیک است گریه ام بگیرد. چون در مشهد و تهران هم این گوش من کار میکند، آنجا سخنان رکیک و زشت، خارج از ادب که بوی هرزگی میدهد را میشنوم و اینجا نه اینکه اینطور نباشد، اما شاید یک و دو بار شنیدم و بقیه در حال گفتگو پیرامون مسائل اجتماعی دو طرف، عقاید و سلیقه هایشان، حتی چند دفعه هم اتفاق افتاد اگر یک عرب را میدیدند در مورد  اعراب و یکبار هم که فهمیده بودند من ایرانی هستم - البته نه از طریق خودم بلکه از گفتگوی من با یک فروشنده - در مورد ایران و آثار تاریخی، مشکلات سیاسی اورانیوم و... صحبت به میان آوردند و این یک موضوع جالب برای آنها و گوش بنده هم که هی بزرگتر میشد تا بتوانم آخر کلام را بفهمم.!! 

 که آخر کلام را رها کردم زیرا دیگر قابل گفتن نیست و بد آموزی دارد!! 

۳-  به قول آن ظریف که گفته بود اکثر پیران طریقت لقب (بابا) داشته اند. بعضی از اینها روزها به پیروی از باباطاهر و بابارکنی و بابا قدرت به ریاضت میپردازند و عده ای هم شبها! به تابعیت از (باباکرم)!!  بعضی ها هم روز و شب یعنی روزها روزه هستند و شبها، بعله !!! 

 نمیدانم در مملکت خودمان هم داریم؟ 

۴- بعضی از خانمهای اینجا حجاب را فقط در پوشش موهایشان میدانند. یعنی روسری دارند و موهایشان پوشیده است ولی پیراهنهای آستین حلقه و دامن های تا زانو پوشیده اند. در مسجد هم میآیند و همانجوری نماز میخوانند.   

  

ج) وسایل نقلیه عمومی: 

۱- تاکسی و اتوبوس:‌ هنوز استفاده نکرده ام. 

۲- تراموا:‌ بسیار راحت و دارای ایستگاههای مناسب با فواصل حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ متر. ژتون ورودی آن ۱.۵ لیر است. 

۳- مترو:‌ مشابه تراموا و تقریبا در همان مسیر حرکت میکند، اما ایستگاههای آن کمتر از تراموا و سرعت آن بیشتر است. 

۴- قطار داخل شهری: در بعضی از نقاط مثلا قسمت جنوبی و اروپایی قطار ها به صورت هر ۲۰ دقیقه مسیر جنوبی را از شرق به غرب و بالعکس طی میکنند. ژتون ورودی ۳ لیر است. 

 

توضیح:‌ ژتونها دو نوع هستند یک مدل قرمز برای انداختن در دستگاه گیت ورودی، یک نوع با رنگ زرد که حالت شارژی دارد (البته مطمئن نیستم چون افرادی که از آن استفاده میکردند، شبیه کارمندان اداری بودند) که روی دستگاه میگذارند و با تایید ورود، آن را برداشته و همراه خود میبرند. البته کارت شارژ هم استفاده میشود. 

 

۵- کشتی:‌ مسیر کشتی ها از قسمت اروپایی به اسیایی و بالعکس ۳ لیر، به سمت جزایر دریای مرمره ۳ لیر رفت و ۳ لیر برگشت است. 

 

گزارش تقریبا دسته بندی شده تمام شد. اگر در آینده مطلبی را توانستم طبقه بندی کنم، خواهم نوشت.  

اما بقیه سفرنامه:‌ 

عجیب است وقتی با امام جماعت مسجد نزدیک اسکله کراکوی در  خصوص وضع حجاب چند تن از زنان که به صورت بالا بودند، صحبت کردم و ایات حجاب را برایش خواندم، که بابا حجاب اینجوری نیست! گفت موهایش پوشیده است و این کافیست!!  

البته این عمومیت ندارد و اکثر زنان مسلمان اینجا با حجاب کامل هستند یعنی مانتوهای بلند، دامنهای بلند(ماکسی)، یا دامن متوسط همراه با شلوار، پیراهنهای گشاد و روسری شال بزرگ یا مقنعه بزرگ.

البته قابل توجه خانمهای ایرانی، مانتو اینجا گرانتر از لباس مجلسی زیبا و یا لباسهای گوگولی است!! 

 

ما از  اسکله کاتاباش برای دیدن جزایر چهارگانه پرنس در دریای مرمره حرکت کردیم.

ژتون رفت و برگشت را خریدیم و با دست خالی از اغذیه و اشربه، و با توکل برخدا در سفینه نشستیم و حرکت کرد. 

خدا کشتی آنجا که خواهد برد/.... 

به دلیل عادت به روش رانندگی بنده از سالهای دور تا حالا، الحمدلله هیچیک از همراهان به دریازدگی مبطلا نشدند در عین حالی که دریا مواج بود و کشتی هم با زاویه حدود بیش از ۱۵ درجه به سمت چپ متمایل شده بود. باد تندی هم از سمت غرب میوزید. ما هم رفته بودیم داخل سالن سرپوشیده و آنجا از باد در امان و از گرما در فغان.  

 

 

مسیر را حدود ۲.۱۵ ساعت طی کردیم و در جزیره هیبلی آدا که از نظر وسعت رتبه دوم و از لحاظ زیبایی رتبه اول را دارد پیاده شدیم. 

همانطور که عموما، به بزرگی اهمیت میدهند، اکثر توریستها به جزیره بزرگتر بیوک آدا رفتند. ما هم با خیال راحت تمام جزیره - که حدود ۳.۵ کیلومتر مربع است - را گشتیم. قسمت شرق و جنوب جزیره منطقه نظامی و ممنوع بود. اما از کنار دیوار آن منطقه با بالای مرتفع ترین کوه با کمی بدبختی و لجبازی رفتیم،‌ هرچند که غرغرهای علی و بی حالی سلمی و خستگی لیلی نزدیک بود بنده را از ادامه مسیر منصرف کنند. اما از روش شارژ روحی که سالها توسط آن تنبلترین و بی تجربه ترین شاگردان را راهی میدان مسابقات کرده بودم استفاده کردم و با کمی لجبازی آنها را با بالای کوه بردم و از آنجا لذت دیدن را چشیدند و خستگی را از تن بدر کردند. آنقدر شارژ شده بودند که آن بالا تازه یاد ورزش کردن و حرکات آیروبیک افتادند. 

در این جزایر فقط از وسیله نقلیه برقی، حیوانی‌ (درشکه اسبی یا گاری با خر و قاطر)، یا با نیروی انسانی (دوچرخه) استفاده میشود. و البته ماشین هم هست ولی فقط در اختیار نیروهای دولتی و برای استفاده خاص مثلا در مدت حدود ۸ ساعت حضور ما در جزیره یکبار و آنهم یک وانت فولکس که پر از آب بسته بندی بود و برای خانه های بالای کوه میبرد. 

قیمت اجناس و مخصوصا خوراکی در جزیره ارزانتر از استامبول است.  

ساختمانها ویلایی و حداکثر ۲ طبقه است با سقفی از جنس سفال و به حالت شیب. 

فقط چند ساختمان که آنها هم هتل و پانسیون بودند بیش از ۲ طبقه داشتند. 

سیستم برق و آب شستشو برای همه خانه ها مهیا بود. البته آنجا هم طبقه اعیان و معمولی به چشم میخورد. 

یک استخر شنا به نام (گرین برنچ کلوب) دایر بود که خدمت ارائه میکرد. 

دو کافی نت، ۴ بانک، یک اداره پست، و در کنار دریا ۴ نانوایی و تعداد زیادی سوپر و کافه وجود دارد. 

۳ خط کشتی رانی در جزایر وجود دارد. یکی برای حرکت میان جزایر و دومی برای انتقال از جزیره ها به قسمت اروپایی و دیگری هم برای انتقال از جزیره ها به قسمت اسیایی. 

هر یک ساعت از قسمتهای اروپایی وآسیایی استامبول کشتی به سمت جزایر حرکت میکند و از آن سو مسافران منتظر را باز میگرداند این مسیر تا ساعت ۱۰ شب برقرار است. 

میان جزایر هر ۱۵ دقیقه یکبار، اتوبوس دریایی در حرکت است.  

یک مسجد، ۳ یا ۴ کلیسا، یک مدرسه و کتابخانه آموزش دینی مسیحیان که محل نگهداری اشیائ مقدس آنها نیز هست در جبهه شمالی جزیره روی تپه بلندی که مشرف به دریاست. یک یتیم خانه مربوط به کلیسای ارتدوکس که در قسمت تقربیا غربی جزیره روی کوه واقع شده. 

یک دکل بلند تلفن همراه با ارتفاع حدود ۳۰ متر، روی قله بلندترین تپه که ما برای دیدن تمام جزیزه روی آن رفتیم. 

میخواستم از کافی نت آنجا مطالب را بفرستم که یکی جا نداشت و دیگری هم فقط صفحه کلیدش ترکی بود و اصلا امکان وارد شدن به وبلاگ را نداشتم. با دلخوری به سمت ساحل رفتم

دیدم همراهان محترم حسابی خجالت داده اند و نان تازه همراه ماست شیرین و خوشمزه را تهیه دیده اند و همراه با چیپس مغشول خوردن هستند. بنده هم حمله ای جانانه را آغاز کردم. 

 

با کمی تاخیر قسمت برگشت از جزایر را برایتان می نویسم. چون داخل کافی نت خیلی گرم است و میخواهم کمی استراحت کرده و بقیه مطالب را ادامه دهم . 

پس فعلا خداحافظ.

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ب.ظ

سلام داود پلو
واقعا از مطالبی که می نویسی لذت می بریم
کولر ماشینت درست شد؟
بابا یه جایی رو پیدا کن و عکسها رو بذار.
منظر مالب با حال دیگه ات هستیم
چمن پرا و دوستان سلام می رسونن
بای

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.